عشق خون اشام🩸🥀[4]
پارت ۴
&ا.ت ول جدی باید بیای بیرون
-جام راحته
&ولی ممکنه از دستت بپره هااااا *اشاره سوسکی به کوک
-اره موافقم ولی نه فکر نکنم،ساعت ۵ میام بریم خرید
&باشه
کوک:اینجا پاساز داره
-اوووووو کجاشو دیدی اینجا همه چی داره از بار و کلاب گرفته تا آرایشگاه و پاساژ اینجا ی شهره کامله
لیا و یونا رفتن و بقیه مدرسه رو به اونا نشون دادن
هاکای :پس به مهمونی امشب میای
-فکر کن ازدست بدم می خواهم ببینم یونا چه لباس مزخرفی میپوشنن
هاکای:*خنده عصبی* پس با کسی نمیری
-نه برای چی میپرسی
هاکای:خب راستش دوست داری اممم باهم بریم
-باهم؟
هاکای:آره با هم مثل اممم یه یه کاپل
-واو آروم آنقدر تند نرو
هاکای :الان ردم کردی؟ *گیج*
-نه نه باسه میام با هم بریم
هاکای:ایول ساعت ۷ میام دنبالت
-باشه
ساعت ۵ رفتم دم خوابگاه گرگینه ها دنبال لیا باهم رفتیم پاساژ دنبال لباس هیچی چشمو نمیگرفت همشون زشت بودن بعد از کلی گشتن ی لباس پیدا کردم که عالیه بود پولشو دادم ساعت ۶ بود کفشم خریدم قرار شد باهم بریم ناخونامون رو درست کنیم قرار شد با هم آماده شیم
...
(اسلاید اول هاکای لباس و ناخونو کفشو پارت بعد میزارم)
&ا.ت ول جدی باید بیای بیرون
-جام راحته
&ولی ممکنه از دستت بپره هااااا *اشاره سوسکی به کوک
-اره موافقم ولی نه فکر نکنم،ساعت ۵ میام بریم خرید
&باشه
کوک:اینجا پاساز داره
-اوووووو کجاشو دیدی اینجا همه چی داره از بار و کلاب گرفته تا آرایشگاه و پاساژ اینجا ی شهره کامله
لیا و یونا رفتن و بقیه مدرسه رو به اونا نشون دادن
هاکای :پس به مهمونی امشب میای
-فکر کن ازدست بدم می خواهم ببینم یونا چه لباس مزخرفی میپوشنن
هاکای:*خنده عصبی* پس با کسی نمیری
-نه برای چی میپرسی
هاکای:خب راستش دوست داری اممم باهم بریم
-باهم؟
هاکای:آره با هم مثل اممم یه یه کاپل
-واو آروم آنقدر تند نرو
هاکای :الان ردم کردی؟ *گیج*
-نه نه باسه میام با هم بریم
هاکای:ایول ساعت ۷ میام دنبالت
-باشه
ساعت ۵ رفتم دم خوابگاه گرگینه ها دنبال لیا باهم رفتیم پاساژ دنبال لباس هیچی چشمو نمیگرفت همشون زشت بودن بعد از کلی گشتن ی لباس پیدا کردم که عالیه بود پولشو دادم ساعت ۶ بود کفشم خریدم قرار شد باهم بریم ناخونامون رو درست کنیم قرار شد با هم آماده شیم
...
(اسلاید اول هاکای لباس و ناخونو کفشو پارت بعد میزارم)
۲.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.